روستا

از دودهای شعر گرفتهء شهر بیزارم ...

روستا

از دودهای شعر گرفتهء شهر بیزارم ...

شاعری «سبز رنگ» و گاه «سرخ فام» بودم
آتشین بودم
.
.
.
.
.
.
.
خاکستری شدم...

چه شباهت زیادی بین من و کشتزار است
تنها وقتی خاموش میشویم که خاکستر شویم


پ.ن: اما هنوز امید دارم
امیدوارم هنگام درو گندم دوباره روشن شوم